جــزیـره خــضـــراء

❀آیت الله بهجت: جزیره خضراء در حقیقت قلب مؤمنی است که به یاد مولایش همیشه سبز وامیدوار باشد.❀

جــزیـره خــضـــراء

❀آیت الله بهجت: جزیره خضراء در حقیقت قلب مؤمنی است که به یاد مولایش همیشه سبز وامیدوار باشد.❀

جــزیـره خــضـــراء

امام صادق علیه السلام:
صاحب امر را غیبتی
است که سختی حفظ دین
در آن زمان به سختی کشیدن
دست روی شاخه پـر از خـار است.
_________________________
امام رضا علیه السلام:
در زمان غیبت مهدی
کســی بـر دینش ثابـت
نمی ماند مگر افراد خاصی که
خداوند عهد و میثاق آنها را بر ولایت
ما گرفته و ایمــان را در دلشان نوشته
و آن را با روح عظمت خود تأیید کرده است.
__________________________
امام حسن عسکری علیه السلام:
به خدا آن چنان از
دیده ها غایب می شود
که از هلاکت نجات نمی یابد
جز کسی که خدا او را در اعتقاد
به امامت او ثابت و استوار نگه دارد
و برای دعا به تعجیل فـرج توفیق دهد.

نویسنده

پریشان و آشفته از خواب پریدی و به سوی پیامبر دویدی.

بغض راه گلویت را بسته  بود، چشمهایت به سرخی نشسته بود رنگ رویت پریده بود.

دست وپای کوچکت می لرزید .خود را به آغوش پیامبر انداختی و با تمام وجود ضجه زدی

پیامبرتو را سخت به سینه فشرد وبهت زده پرسید: چه شده دخترم؟

موهایت را نوازش کرد وبوسید وگفت : حرف بزن زینبم! عزیز دلم ! حرف بزن!

تو همچنان گریه می کردی.

.

.

.

قدری آرام گرفتی ، چشمهای اشک آلودت را به پیامبر دوختی ، لب برچیدی وگفتی:

«خواب دیدم ! خواب پریشان دیدم. دیدم که طوفان به پاشده است.طوفانی که دنیا را تیره

و تار کرده است .

طوفانی که مرا وهمه چیز را به این سو آن سو پرت می کند . طوفانی که خانه ها را از

جا می کند و کوهها را متلاشی می کند طوفانی که چشم به بنیان هستی دارد.

ناگهان درآن وانفسا چشم من به درختی کهنسال افتاد ودلم به سویش پرکشید .

خودم را سخت به آن درخت چسباندم تا از تهاجم طوفان در امان بمانم .

طوفان شدت گرفت و آن درخت ارهم ریشه کن کرد ومن میان زمین و آسمان معلق ماندم .

به شاخه ای محکم آویختم. باد آن شاخه را شکست. به شاخه دیگری متوسل شدم .

آن شاخه هم در هجوم بی رحم باد دوام نیاورد.

من ماندم و دوشاخه متصل به هم . دو دست را به آن دو شاخه آویختم و سخت به هر دو

دل بستم. آن دو شاخه نیز به فاصله کوتاه از هم شکست ومن حیران و وحشتزده و

سر گردان از خواب پریدم.»

کلام تو اینجا که رسید بغض پیامبر ترکید.

حالا او گریه می کرد وتو نگاهش می کردی!

بر دلت گذشت مگر تعبیر این خواب چیست که...

پیامبر سؤال نگفته تورا در میان گریه پاسخ داد:

آن در خت کهنسال  جد توست عزیز دلم که به زودی تندباد اجل او را از پای در خواهد آورد و

تو ریسمان عاطفه ات را به شاخسار درخت مادرت فاطمه می بندی . پس از  مادر دل به پدر،

آن شاخه دیگر خوش می کنی، پس از پدر دل به  دو برادر می سپاری که آن دو نیز در پی هم

ترک این جهان می گویند و تو را به یک دنیا مصیبت وغربت تنها می گذارند..

.

.

.

از جا کنده می شوی سراسیمه و مضطرب خود رابه خیمه حسین می رسانی.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آفتاب در حجاب

نظرات  (۲)

اشکمونو در اوردی که با این پستها
پاسخ:
دقیقا غرض بعد از معرفت همینه.
آجرکم الله

سلام احسنت به شما ممنونم بابت مطالب مفیدتون

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">