توبه از جرم و خطا حال سحر می خواهد
خلوت نیمه شب اشک بصر می خواهد
وادی طور همین هیأت هر هفته ماست
دیدن نور خدا اهل نظر می خواهد
سختی گردنه عشق زمینت نزند
راه پر پیچ وخمش مرد سفر می خواهد
صرف این سینه زدنها به مقامی نرسیم
محرم راز شدن دیده تر می خواهد
جهت بخشش هر سینه زنی حضرت حق
محشر از مادر سادات نظر می خواهد
عمل زینب کبری به همه ثابت کرد
سر شکستن ز غم دوست جگر می خواهد
سر عباس به نی پند ظریفی دارد
غیر خورشید سماوات قمر می خواهد
حاجیان جمع اند دور هم همه
پس کجا رفته حسین فاطمه
حاجیان یکسر رفتند در منا
پس چرا او رفته سوی کربلا
او به جای موی سر سر می دهد
قاسم وعباس واکبر می دهد
سعی حج او صفا با خنجر است
مروه اش قبر علی اصغر است
گاه گاهی به نگاهی دل ما را دریاب
جان به لب آمده از درد ، خدا را دریاب
اگر از دولت وصل تو مرا نیست نصیب
گاه گاهی به نگاهی دل ما را دریاب
به امیدی به سر کوی تو روی آوردیم
شهریارا! به در خویش گدا را دریاب
به فریاد قسم !
به مهتاب قسم !
به غم غربت آن یار قسم !
که نه دل ماند ونه دلدار !
ندانم که شد در پس دیوار
به بر عشق دگر بار
صد تار تنیدیم ز اغیار !
بیا تا به خود آئیم !
چه کردیم ؟
چه خواندیم ؟
به سوی که راندیم ؟
بیا تا به خود آئیم !
خضر را بیابیم
پیشوا را بشناسیم
ره عشق سپاریم
به سوی چشمه خورشید شتابیم
و چنین نغمه سرائیم:
«او در به در ماست به خدا منتظر ماست»